محل تبلیغات شما



یه جایی گفتن با این سه تا کلمه یه داستانک بنویسید. میخوایم مسابقه برگزار کنیم

هود، شمعدونی، هویت.

منم داستانک زیر  رو نوشتم و براشون فرستادم.

هود با خودش فکر کرد :گل شبدر کمی از لاله قرمز ندارد. من هم مثل گل شمعدانی ام. او فضای باغچه مطبوع‌ می‌کند و من فضای آشپزخانه را
اما بحران هویت از قدیم کار خودش را کرده است، دیروز از قضیه راه رفتن کلاغ مثل کبک، امروز از هود. فیوزش سوخت.

بعد یارو اومد گفت به علت ایدارد ساختاری در بسیاری از کار های ارسال شده آیا اجازه دارم برنده اعلام نکنم؟

 

نه. معلومه که نداری. موهای تو ایراد ساختاری داره. یهترین داستان کوتاه تمام اعصار در تمام فرهنگ ها رو براشون فرستادم میگه برنده اعلام نمیکنم. ایشالا فنر تختت در بره کمرت درد بگیره،چرا با احساسات ما بازس میکنی؟ مرتیکه عناتر.


اگر آفتاب از غرب طلوع میکرد، ادوارد پسر 12 ساله اهل نیوجرسی غر به جان  مادرش جین میزد :<<که تو را به جیزز کرایست قسم امشب شام برویم شعبه جدید اکبر جوجه که سر خیابان هلن کلر تقاطع خیابان worker منوی جدیدش را امتحان کنیم. آخر از همکلاسیم پیترسون شنیده به جوجه های کبابی اش رب انار هم میزند.>>

اگر آفتاب از غرب طلوع میکرد، در اخبار میخواندیم که سفارت ایران واشینگتن نشان میرشکار را به نانسی سیناترا فرزندفرانک سیناترا به خاطر خدماتش در اعطلای موسیقی اهدا کرده است

اگر آفتاب از غرب طلوع میکرد، دغدغه یک دانشجوی پسر 22 ساله این بود که چطور یک پروژه کسری خدمت از ارتش ایالات متحده بگیرد تا مدت زمان خدمتش کمتر شود در حین همان بتواند 10 هزار دلار پول برای آزادسازی مدرکش تهیه کند و همزمان با آن برای امتحان TOPFL (test of persian as a foreign language) آماده شود و بنواند حداقل نمره برای گرفتن پذیرش در دانشگاه صنعتی ارومیه را بگیرد، چون میتواند از دانشگاه صنعتی ارومیه فول فاند ماهانه 2.5 میلیون تومان با بیمه دریافت کند.

ولی متاسفانه آفتاب از شرق طلوع کرد. ما ماندیم با جماعتی شیفته آنجا و شدیم چند میلیون.


به عنوان کسی‌ که وقتی یک‌ جوک دست چندمی‌ از کسی میشنوم، چیزی‌ نمیگم تا جوکش تموم بشه و بعد طوری به جوکش‌ می خندم که انگار بار اوله که اون‌ جوک رو‌‌ می شنوم؛  یا وقتی کسی نظر من رو راجع لباس جدیدی که خریده جویا میشه، با اینکه به نظرم لباسش خیلی هم مزخرفه ولی بهش میگم که به نظرم لباس خیلی بهت میاد، حق دارم وقتی یه داستان رو برای بار دوم برای کسی تعریف میکنم (چون یادم نیست که قبلا براش تعریفش کردم)، این قضیه حداقل نرم به صورتم کوبیده بشه.


تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها